مردمانی از سرزمین عیلامیان
 
درباره وبلاگ


سلام به همه دوستان این وبلاگ و درجهت شناساندن هرچه بهترایل سربرزملکشاهی درست کردم به این امیدکه مقدمه ای باشه برای برداشتن گامهای بزرگترومحرکی بشه واسه همه دوستداران اقوام مختلف به خصوص ملت کرد که بادرست کردن سایت وبلاگ یاهرچیزیکه توانشودارن مانع ازبین رفتن سنن,زبان,پوشش و...بشن کم و کسریی دیدین به بزرگیتون ببخشین هنوز درآغازراهیم به امید سربلندی وپیروزیتان
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 40192
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

شروع کد ساعت -->
/top_mid.gif">

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 217
بازدید کل : 40192
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1

ملکشاهی
ژیانه م ژیانم بئ تو ژانه




*****

نام این عشیره در دوران سلجوقیان و در زمان حاکمیت ملکشاه بن ارسلان(ملکشاه اول سومین سلطان بزرگ سلجوقیان در سال 1072 میلادی قدرت را بدست می گیرد و بعدها تمامی امورات کشور را به وزیر خود"نظام الملک" واگذار می کند. دولت سلجوقی در زمان حاکمیت این سلطان به اوج قدرت خود میرسد و بغداد را به پایتخت زمستانی تبدیل می نمایند. در زمان همین سلطان، قرمطانیان بصره را متصرف می شوند وحشاشین(یاران حسن صباح_ مترجم) قلعه الموت را تحت سیطره خود در می آورند. عمرخیام نیز در همین دوران معروف می گردد و بعد از آن نیز، نام ملکشاه به عده ای کثیری از طرفداران ملکشاه اطلاق گردید (ملکشاه از سال 1072 تا 1092 میلادی فرمانروایی نمود) . این پادشاه"ملکشاه اول" چنین خصلتی داشت که اراضی وسیعی را در ممکلت تحت فرمانش، به سران و امراء می بخشید که در جنگهای داخلی و خارجی از وی حمایت بعمل می آوردند و با او در کارزار نبردهای مختلف شرکت می کردند.

این گونه عملیاز جانب وی به دو عامل می انجامید: نخست: دفاع از آن سرزمینهایی که مورد حمله اند و چشم طعم دشمنان بدانهاست. دوم: برای آن که بفهماند که این امراء قسمی از مجموعه ای تحت فرمان وی می باشند تا با روشی منظم مالیات و خراج سالانه را از آنان دریافت نماید.

برخی از پژوهشگران و شرقشناسان بدین مقوله اشاره کرده اند و از آنان می توان به پرفسور مینورسکی(الكورد في دائرة المعارف الاسلامية - ص84) می نویسد: قریب به هزار خانوار ملکشاهی به ایران خدمت کرده اند و اراضی فراوانی را در قلمرو حاکمیت خود داشته اند و توانسته اند در برابر حملات و یورشهای هولاکو، تیمور و قرایوسف از این اراضی دفاع کنند.

ولی باسیل نیکیتین این مقوله را بطور مفصل مورد بحث قرار میدهد و می گوید: سلجوقیان در میان بزرگان و امراء کورد(کرد) اراضی را تقسیم نمودند تا جانبداری و هواخواهی آنان را نسبت به خود تضمین نمایند و کوردان  در برابر  حمله مغول در دوران هولاکو(سده سیزدهم میلادی) و بعد از آن نیز علیه تیمورخان لنگ در سال 1400 میلادی به دفاع پرداخته اند.

در مورد نام ملکشاه، مورخ نامدار ایرج افشار سیستانی(ايلام وتمدنها المتأخر- ص. 371) می نویسد: والی ایلام در دوران فرمانروایی سلسله سلجوقی، قدرت گسترده ای داشته است و نام"ملکشاه" را بر خود می نهد و مناطق ارکواز و توابع و مردمان ساکن در این منطقه را به عشیره ملکشاهی نام برده اند.

جعفر خیتال مورخ، این نوشته های سیستانی را تأیید می کند و می گوید: برخی براین باورند که عشیره ملکشاهی، از چندبخش از مردمان مختلف گردهم آمده اند و در سرزمینی ویژه ی سلجوقیان سکونت نموده اند و در دوران حاکمیت ملکشاه این مردمان گرد وی جمع شده اند و به عشیره ملکشاهی معروف شده اند. علاوه براین، مردمان عشیره ملکشاهی به جوانمردی و شهامت در نبردها و جنگها معروف  می باشند و در دوران فرمانروایی قاجاریان، اراضی گسترده ای را متصرف و ضمیمه املاک خود نموده اند.

اسناد رسمی که در سال 1821 میلادی وجود دارد و مهر محمدعلی میراز پادشاه قاجار بروی این اسناد وجود دارد، صحت این گفته ها را تأیید می کند و در این اسناد آمده است: پادشاه قاجار به امیران مناطق چمزی و چشمه آدینه اجازه داده است تا در قسمت بالای مناطق تحت سیطره عشیره ملکشاهی، مراتع گسترده ای را برای کوچهای تابستانی برای احشام خود بکار آورند. همچنین از مزار والی صالح پیرمحمد نیز که یکی از نوادگان امام موسی بن جعفر(ع)است(شجره نسب تأیید شده پیرمحمد"محمد العابد" است که دانشمندان متخصص و مراجع اسلامی آنرا تأیید کرده اند که نسب وی به امام موسی کاظم(ع) می رسد)، مواظبت و مراقبت نمایند. البته این چنین فرمانی و لطفی از جانب شاه قاجار، به سبب نقش مهمی که این مردمان در آزاد نمودن کرکوک و موصل داشته اند، بدانها واگذار می گردد و دربرابر این لطف شاهانه، مردمان این منطقه می بایست سالانه تعداد پانزده رأس گاومیش و ده رأس گاو و ده تن روغن حیوانی را به دولت پرداخت نمایند.

این اسناد از سوی والی حسن خان فیلی و با خط خود وی نوشته شده است، زیرا خود شخص وی مسئول اجرای این سندسالانه مالیاتی بوده است.

مردمان ملکشاهی اکنون در سی ونه روستا و سه شهر از توابع شهرستان ارکواز ملکشاهی که از توابع استان ایلام می باشد سکونت دارند و  براساس سرشماری سال 1950 میلادی، شش هزارخانوار که جمعیت آنان به سی وپنج هزار تن اند میرسد و بطورکلی این عشیره در دو منطقه تمرکز یافته اند و بدین شرح است:

ملکشاهی گچی:ساکن در کبیرکوه وگََچان در این منطقه چند تیره زندگی می کنند و از آنان می توان به تیره: دو قورسه، باولگ، قیطول گچی، خیرشه، رسولوند اشاره نمود .

ملکشاهی چمگزی: ساکن درمناطق چمز در این منطقه نیز، تیره های:  ملگه،جمعه، خداداد، کنیاوند یا سرایلوند، میرخان*، چوزی*، همانه وکول یا علی نظر، کاکه*، کوگر، قیطول، باوه، گلان، ، خزروند*، خلیلوند، کناریوند،خمیس،، گرواند، کلوند می زیند./منبع شفق نیوز.

**طوایف ستاره دار اکنون در این منطقه ساکن نیستند

 


 

ملکشاهی سرزمینی ماوا گرفته دردل کوههای سربه فلک کشیده کبیرکوه یادگاری از شهرهای باشکوه ساسانیان و سلجوقیان که گذرزمان چهره آنرادگرگون ساخته , بامردمانی که منششان برای دوستان راستی وبرای دشمنان پتکهای کوبنده ست.

آری کبیرکوه عزم و بلندایش را وام دار این مردمان است .

1-قلمرو ایل ملکشاهی از شمال به کبیرکوه;از جنوب به نواحی باغسای ودره مالی در مرز عراق;از شرق به حدفاصل چشمه پهن(انتهای کبیرکوه) تا چالاب واز غرب به رود گل گل تا رضاآباد محدود میشود

2-وجه تسمیه ایل حاکم منصوب در ایلام درزمان سلطان ملکشاه سلجوقی در این ناحیه برج وبارویی داشته گویند که اسم ایل را از او گرفته اند اما آنچه که مسلم است جد برخی از طوایف به ملکشاه میرسد

جعفرخیتال در خصوص ملکشاهیان میگوید:ممکن است اغلب یا بخشی از قوم ملکشاهی که جزو اصیل ترین ساکنان منطقه هستند از کردهای ملکشاهی ساکن در نواحی شمالی کردستانات(مخصوصه ناحیه چشمه زه ک در ترکیه)باشند که به علت بدی شرایط جغرافیایی ویا جنگ ودرگیری باسایر اقوام خاستگاه اصلی خود را ترک نموده و در این منطقه استقرار یافته اند.وجود کلمات کردی از سایر زبانهای کردی شاید گواه بر این ادعا باشد

  ایرج افشار سیستانی در خصوص ایل ملکشاهی میگوید:مردمان این ایل که از اهالی قدیمی واصیل منطقه هستند در گذشته یکی از قدیمیترین حکومت های محلی و خود مختار راداشته اند.البته این مساله به معنای عدم اطاعت از حکومت مرکزی نبوده ودر هیچ دوره ای از آنان به سود بیگانگان استفاده نشده است. مردم ملکشاهی همواره بهترین مدافعان مرز بوده اند وهنگام بروز فتنه درکشور عثمانی به طور موثر وجدی با استفاده از تدابیر نظامی وسیاسی خط سر حدی را حفظ کرده اند.در ادامه می آورد که مردم ایل ملکشاهی: صادق،ساده،متدین سلحشور،با گذشت ومیهمان نواز ودر عین حال در برخورد با دشمنانشان تند خو وجنگاورند به عنوان نمونه هنگامی که نیروهای بعثی شهر مهران را اشغال کردند ایل ملکشاهی به سوی این شهر بسیج شدند آنها تمام دامنه های مشرف بر مهران را تصرف و نیروهای عراقی رااسیر کردند وبه خاک و خون کشیدند و از پیشروی آنان جلوگیری کردند.آنها حتی بدون اسلحه ومهمات به دشمن شاۆه خۆن(شبیخون)زذند و غنایم زیادی چون تانک خودرو تفنگ و مسلسل بدست آوردندو به نیروهای خودی تحویل دادند.آنان هیچگاه به جان انسان یا ریش ریش سفیدان سوگند نمی خورند سران آنان نیز در طول تاریخ هیچگاه آلت دست بیگانگان نبوده اند. 

تیمسار رزم آرا در کتاب جغرافیای نظامی پشتکوه مینویسد:((طوایف پشتکوه اکثر مردمانی بسیار خوش هیکل و بلند قد و رشید می باشند و از دوران بسیار قدیم تاکنون افراد جنگجوی این منطقه مخصوصا طوایف ملکشاهی در بین کلیه مناطق باخترایران مشهور بوده است.سکنه این منطقه در بردباری و قسمتی در کوه گردی بسیار زبر دست و ماهر بوده و شاید در سنجش با سایر سکنه این محل ورزیده ترین و قوی ترین سکنه می توان محسوب کرد.))

مردم ایل همچون پیشینیانشان به اسب وتفنگ و کوهنوردی علاقه وافری دارند واین نشانگر تداوم وحفظ میراث گذشتگان درمیان آنان است.


شفق/ ملکشاهی قیطول: قیطول ملکشاهی، قیطول برده، قیطول باولگ، قیطول ملخطاوی و قیطول باشی از یک نژاد می باشند و جده بزرگ آنان قیطاس بن قباد بن الله ویس بن هومان(چژنی یا جشنی) می باشد(دست نوشته های عشیره مالیمان ص،8). بعد از مرگ هومان، شاه عباس اول به منطقه چنارباشی رفته است و مقام امیرالامرأ(تمشال باشی) را بدو داده است و بدین شیوه حاکمیت خود را براین  منطقه حاکم نموده است. بعدها پسر وی به نام"یوسف" را به حاکم و بزرگ منطقه ملکشاهی و اطراف آن انتصاب و بعد ازمرگ یوسف، ملکشاه پسر وی جایش را گرفته است. به همین دلیل نیز، ریسش سفیدان قیطول ملکشاه براین باورند: در اصل نام عشیره آنان از ملکشاه پسر یوسف بن هومان برگرفته شده است و قبل از مرگ شاه عباس اول، نزدیک به شش قرن موجودیت داشته اند.

ولی گروه های قیطول در بین عشیره ملکشاهی به سه قسم تقسیم شده اند:

1) قیطول چمزی: از خاندانهای قیطاس، کوسه، علی محمد شکل گرفته اند و بخشی از آنان در هردو روستای سراب و  قله دره زندگی می کنند.

2) قیطول باولگ: از خاندانهای عین شاه، یارگه، سفگه، بولگ، کلاه پهن(كلاۆپيه ن)، سلاو مراد و سیوفن(صیفوری) می باشند و در روستاهای ولنتر، دلگشاد، اما و هفت چشمه سکونت دارند.

3) قیطول گچی: از خاندانهای خاف، عزیزی، محمدی، حلاج، شاطر، حسگه، موسی و چندین خانواده دیگر که بدین تیره تعلق دارند و در هردو روستای مهرکبیر و صغیر سکونت دارند.

اینان کنیه و نامهای عشیره ملکشاهی می باشند و نویسنده جعفر خیتال، ریشه ی این بخش از عشیره ملکشاهی را به دوران ساسانیان بر می گرداند و آنان را از خاندان شخصی بنام" زنبور بن کاکا بن علی جان گور" که او نیز از خاندان قیفره و در اصل از ساسانیان می باشد، می رساند.

خیتال همچنین ذکر می کند: این بخش از عشیره ملکشاهی، دو شاخه به اسامی: خوشناموند و چشمه آدینه از آن جدا می شود و در روستای چشمه آدینه و ملک آباد  و پاریاب سکونت دارند.

زمانی که از یکی از مردمان این تیره سوال کردم: چرا بدانها کنیونی می گویند؟ در پاسخ گفت: واژه کیه نی در کوردی به معنای منبع و سرچشمه آب یا چشمه آب می آید و حکایتی قدیمی در اینباره روایت کرده اند و مختصر آن بدین شکل است:

زمانی که یکی از پادشاهای ساسانی در دوران قدیم از این منطقه عبور می کند، تشنه می شود و از چشمه ای در این منطقه آب می نوشد و سیرآب می شود!. زمانی که کمی آن طرف تر نگاه می کند، می بیند؛ چند سیاه چادری در نزدیکی این چشمه قرار دارند و از مردمان این سیاه چادرها می پرسد: شماها کی هستید؟ آنان نیز در پاسخ به پادشاه می گویند: ما کنیونی می باشیم(مردمان ساکن در نزدیک چشمه آب) از آن زمان این نام بدانها اطلاق می گردد. اما در دست نوشته های عشیره مالیمان نام آنها را" کیه نی آینه(چشمه آینه)" ذکر کرده اند و این نام نیز از آن پادشاه برگرفته شده است که زمانی از آب چشمه می خورد، می گوید: چه آب پاک و زلالی که همانند آینه می مانند.

جعفر خیتال این عشیره را به نیرومندترین عشیره غرب پشتکوه نام می برد و می گوید: مردمان این عشیره، بر راه های نزدیک منتهی به سرزمین تحت قلمرو خود خاکستر می پاشیدند تا اگر بیگانه ای بدون خبر و اطلاع آنان پای بدین سرزمین بگذارد، از وجودش مطلع شوند و بعدها نیز بدان بیگانگان حمله ور می شدند و بجز آن که آنان را به قتل میرساندند، تمامی امول و احشام آنها را نیز به تاراج می بردند. پایان

 


زبان ایل کردی میباشد که در بعضی از تقسیم بندیها از آن به عنوان کردی جنوبی یا فێڵی یاد میشود مردم این خطه که خودرا بخشی از ملت کرد میدانند به شدت بر حفظ زبان و رسومات خود متعصبند و به جرات میگویم زبان این ایل از حیث اصیل بودن یکی از زبانهای اصیل در تمام کردستانات است.

لازم به ذکراست که این سامان بالاخره در سال 1387پس از 76سال تبدیل به شهرستان شد و قبل ازاینکه استانی به نام ایلام وجود داشته باشه بخشی از استان کرمانشاهان بوده است و این درحالی است که در آن زمان شهرایلام کنونی دهکده ای بیش نبوده است.

اینجا ملکشاهیست ۆڵات کرد مردان ...مردمانی که بینی دشمنان عثمانی وبعثی را به خاک غلتاندند.....

پاێِره جاێِره بوون( موفق وپیروز باشید)


   مارو از نظراتتون محروم نکنید  بژیان